تاریخ کـوردکـندی – علی رحمتی

توضیح اوجاق: یکی از برنامه‌ها و اهداف سایت اوجاق واکاوی تاریخ منطقه‌ی به مرکزیت چهاربرج است. منطقه‌ی تقریبا وسیع و پر جمعیتی که از جهات مختلف کار علمی و تحقیقی بسیار کمی در مورد آن انجام شده است. این مقاله نوشته علی رحمتی محقق اهل روستای کوردکندی است که با استفاده از روایات موجود و روش‌های علمی، استدلالات و تخمین‌های تاریخی جالب توجه و راه‌گشایی را ارائه داده است. شاید متدلوژی تحقیق و بخشی از نتایج ارائه شده کاملا منطبق بر روایت‌های غالب تاریخی و دیدگاه‌های محقیقین امر نباشد، ولی در ارزشمند بودن و راه‌گشا بودن تحقیق شکی نیست. سایت اوجاق بدون تایید کامل محتوای چنین نوشته‌هایی، آمادگی خود را برای بسط فرهنگ دیالوگ و کار علمی و تحقیقاتی و انتشار نوشته‌های صاحب‌نظران و محققین اعلام می‌کند.

 

تاریخچه سکونت در روستای “کوردکندی” و وجه تسمیه آن – علی رحمتی
علی رحمتی

علی رحمتی (آلپ بیلر)

هدف این نوشته بحث درباره تاریخچه کلی سکونت در جغرافیای کنونی روستای کورد کندی (kürd kendi) نمی‌باشد. بلکه هدف اصلی بررسی تاریخ سکونت خلقی است که در حال حاضر در این روستا ساکن می‌باشند.
اما مختصرا اشاره می‌کنم که در این روستا یک تپه تاریخی بنام “دووشان تپه” (dovşan tepe) وجود دارد و وجود این تپه در محدوده این روستا نشان می‌دهد که از لحاظ سکونت اقوام مختلف تـُرک قدمت چند هزار ساله دارد. با توجه به شواهد و مدارک تاریخی موجود قدمت سکونت در این روستا به دوران حاکمیت مانناها و اورارتوهای تـُرک نژاد بر می‌گردد. دلیل اینکه این روستا در سده‌ها و هزاره‌های مختلف مورد توجه اقوام متعدد برای سکونت قرار گرفته این است که موقعیت شکل‌گیری جغرافیایی این روستا به گونه‌ای است که در هنگام بروز سیلاب‌های عظیم رودخانه بزرگ جیغاتی (cığatı) یا همان آلتین‌چای (altın çay) به دلیل اختلاف ارتفاعی که در حدود 1 – 1.5 متر از اطراف خود داشت به صورت جزیره‌ای در حدود 2 – 3 کیلومتر مربع در می‌آمد. حتی در زبان اهالی حاضر نیز قسمت وسیعی از اراضی زراعی این روستا “آدا” (ada) نامیده می‌شود. آدا در زبان ترکی به معنی جزیره می‌باشد. به این ترتیب از خطر سیلابهای عظیم رودخانه جیغاتی در امان می‌ماند. در واقع محل اصلی شکل‌گیری “دووشان تپه” روی مرکز این “آدا” می‌باشد.

 

تاریخ سکونت اهالی کنونی روستای کورد کندی

در حدود 500 سال پیش یعنی در بدو تاسیس سلسله صفوی و در زمان حکومت شاه اسماعیل صفوی، تحت تاثیر افکار شیعه گری شاه اسماعیل و رسمی اعلام کردن این مذهب توسط این شخص، طایفه “زانلی” (zanlı) یا “زاللی” (zallı) نیز مانند تعدادی از ایلات یا ساکنین قلمرو امپراطوری عثمانی که در همسایگی قلمرو شاه اسماعیل قرار داشتند، به مذهب شیعه گرویدند. به دلیل اینکه داشتن مذهب و عقاید شیعی در امپراطوری عثمانی ممنوع بود، به قلمرو شاه اسماعیل مهاجرت یا فرار نمودند و در منطقه کنونی “خوی (xoy)” سکونت گزیدند. ولی بعد از مدت کوتاهی در حدود 4 سال به دلیل تصرف این منطقه توسط نیروهای عثمانی، مجبور به مهاجرت از این منطقه شدند. با توجه به اسناد تاریخی موجود، تصرف قسمت بزرگی از آذربایجان و به طبع آن خوی در اواخر پاییز یعنی در آذر ماه اتفاق افتاده است. به این دلیل مهاجرت طایفه زاللی نیز مانند سایر طوایف یا ایلات مقارن با فصل سرما بوده. لذا این طوایف بدنبال مکانهایی موسوم به “آران (aran)” برای سکونت موقت و دائمی بوده‌اند.

 

تعریف کلی “آران”

آران یک کلمه تـُرکی می‌باشد. آران، از کلمه “آرا (ara)” به معنی میانه و معتدل مشتق شده است و با گذشت زمان به این صورت برای سادگی تلفظ محرف شده است:

araran ==> arran ==> aran

حتی در حال حاضر در آذربایجان شمال ارس به صورت arran تلفظ می‌گردد.کلمه ara به معنی میانه و معتدل و ran پسوند مکان می باشد:

منطقه معتدل <== Ara+ran

این اسم از طرف ایلات تـُرک به جاهایی اطلاق شده که به دلیل هوای نسبتا ملایم و معتدل خود مکان مناسبی برای قیشلاق باشند. البته هوای نسبتا معتدل برای قیشلاق کافی نمی‌باشد و مناطق قیشلاق حداقل باید دارای مشخصه های زیر باشند:
1- به حد کافی علف برای چرای گوسفندان داشته باشند
2- آب شرب کافی داشته باشند.
3- درخت کافی جهت سوزاندن برای گرمایش موجود باشد
4- به صورت جلگه ای و هموار باشند
5- و …

دشت یا جلگه “قوشاچای (Qoşaçay)” هم اکنون نیز از طرف عشایر دامنه‌های سهند و مراتع کوههای سلیم خان “سایین قالا (sayın qala)” آران نامیده می‌شود. چونکه تمام مشخصه‌های لازم برای یک منطقه آران یا قیشلاق را دارا می‌باشد. این جلگه همیشه محل اصلی قیشلاق تعداد زیادی از ایلات دامنه‌های سهند و سلیم خان سایین قالا بوده است. با این اوصاف طایفه زاللی نیز جهت سکونت خودشان را به این دشت رسانده‌اند و در جای کنونی روستا یعنی روی “دووشان تپه” ساکن شده‌اند.

 

روایت خود اهالی درباره تاریخچه روستا

ریش سفیدان و اکثر اهالی روستا اظهار می‌کنند که اسم طایفه ما “زاللی” یا “زانلی” می‌باشد و اجداد ما بعد از خروج از موطن اصلی خود، در منطقه کنونی خوی ساکن شدند و بعد از مدت کوتاهی به دلیل قحطی و شرایط جنگی به وجود آمده مجبور به ترک آنجا شده و بعد در اینجا ساکن شده‌اند.

 

وجه تسمیه کلمه “زانلی” یا “زاللی”

در روستا این کلمه را طوری تلفظ می‌کنند که به نظر می‌رسد تلفظی بین “زاللی” و “زانلی” دارد. این تغییر به دلیل سادگی تلفظ اتفاق افتاده و در زبان تـُرکی چنین تغییرات آوایی وجود دارد و طبیعی می باشد. به عنوان مثال مردم روستای “ایسکانلی (iskanlı)” اسم روستایشان را به صورتی شبیه به “ایسکاللی (iskallı)” تلفظ می‌کنند. و یا اسم “اینانلی” را به صورت “ایناللی” تلفظ می‌کنند. اسم زانلی نیز از این قاعده مستثنی نمی‌باشد. (توضیح اوجاق: حرفی که بین “ن” و “ل” تلفظ می‌شود، “صاغیر نون” گفته می‌شود که در ترکی بوده و در عربی موجود نیست. این حرف که در ترکی قدیم و در عثمانی به وفور استفاده می‌شده به صورت “حرف ‘ک’ به همراه نقطه‌ای روی آن” نوشته می‌شده است. این حرف هم اکنون در بسیاری از مناطق ترک نشین ایران خصوصا در لهجه‌ی قشقایی ترکی به وفور استفاده می‌شود.)

در استان آغری ترکیه روستا و منطقه‌ای بنام زانلی وجود دارد که بنظر می‌رسد این روستا بروی ویرانه‌ها یا متروکه‌های روستایی بنا شده است که بانی اصلی آن طایفه زاللی بوده است. تعدادی از اهالی روستای “کورد کندی” معتقدند که نسل آنها منسوب به یک عاشیق (نوازنده ساز قوپوز) بوده است. با این وصف وجه تسمیه اسم زانلی به خوبی معلوم می‌گردد.

Zan(l)lı ==> zan+lı

Lı:پسوند منسوبیت می‌باشد. به عنوان مثال وقتی که می‌گوییم ایل “حاج علیلو” یعنی اینکه نسل و یا بانی این ایل شخص “حاج علی” می‌باشد.
Zan: با توجه به روایت اهالی روستای کوردکندی که سینه به سینه به صورت شفاهی به آنها رسیده است، می‌توان اظهار کرد که مصوت اول این کلمه در طول زمان برای ساده شدن تلفظ حذف شده است و در واقع اصل کلمه به صورت ozan بوده است. کلمه ozan هم معنی با کلمه عاشیق (آشیق) می باشد. شخصی را که با ساز qopuz نوازندگی می‌کند، ozan یا عاشیق می‌نامند. در نتیجه: zanlı = zallı = ozanlı : طایفه ای که نسل آن منسوب به یک ozan یا عاشیق می‌باشد.

 

وجه تسمیه روستای “کورد کندی (kürd kendi)”

این اسم از طرف طایفه زاللی به محلی که در آن ساکن شده‌اند اطلاق شده است. همانطور که می‌دانیم بسیاری از اسامی مکان از مشخصه‌های جغرافیایی همان مکان گرفته شده است. بر این اساس در مناطق تـُرک نشین در بعضی از روستاهایی که در دشتها واقع شده‌اند (به خصوص روستاهای دشت قوشاچای) مقدار زیادی زمین‌های بایر و غیرزراعی وجود داشت که تا قبل از اختراع پمپ مکانیکی، آبهای جاری به طور طبیعی به آنها نمی‌رسید. این گونه زمینها را بر حسب لهجه خودشان: کورد (kürd)، کوت (küt)، کوده (küde)، کورده (kürde)، کودورو (küdürü) و کوردورو (kürdürü) می‌نامیدند. در واقع طایفه زاللی نیز برای اولین بار روی چنین مکانی ساکن شده‌اند. از این منظر آن را “کورد کندی” نامیده‌اند. در حال حاضر نیز در این روستا زمین‌های یکپاچه ای موسوم به kürde یا kürdürü وجود دارد که نسبت به اطراف خود اندکی مرتفع می‌باشند و آبیاری آنها بدون پمپ مکانیکی امکان پذیر نمی‌باشد و مساحتی در حدود 50 هکتار دارند. تعدادی از اهالی روستا چند سال پیش مشغول کندن نهری در این محدوده بودند که در مسیر این نهر با گورستان قدیمی روستا مواجه شدند.

 

دلیل انتخاب زمینهای کوردورو (kürdürü) توسط طایفه زاللی برای سکونت چه بود؟

به چند دلیل انتخاب این زمینها برای سکونت بهترین گزینه بوده است. حتی تعداد زیادی از روستاهای دشت قوشاچای نیز در چنین مکان‌هایی شکل گرفته‌اند. اول اینکه در این زمینها زراعت انجام نمی‌شد و بالاترین نقطه آنها یعنی وسطشان نسبت به مزارع اطراف حداکثر 1 متر ارتفاع دارد. بنابراین در موقع بارندگی یا طغیان رود خانه جیغاتی مورد هجوم سیلاب قرار نمی‌گیرند. همچنین به خاطر این ارتفاع، سطح آبهای زیرزمینی پایین‌تر می‌رفت و این امر فاکتور مهمی در انتخاب محل احداث خانه‌های خشت وگلی محسوب می‌شود. احداث تنور برای پختن نان و گرمایش را راحت‌تر می‌کند. به دلیل پایین بودن سطح آبهای زیرزمینی مردم برای حفظ دامهای خود ازسرمای زمستان اقدام به کندن واحداث آغل‌های زیرزمینی می‌کردند.

 

وجه تسمیه کلمه ” کورد (kürd)” موجود در ترکیب اسم این روستا و ریشه آن

اگر به شکل زمینهای زراعی موسوم به کورد (kürd) یا کودورو (küdürü) نظری بیندازیم متوجه می‌شویم که آنها نسبت به زمین‌های زراعی اطراف خود با شیب ملایمی حدود حداکثر یک متر (1m) ارتفاع دارند و موازی با رود خانه در جهت جریان آب کشیده شده‌اند و چنین شکلی دارند:

زمینهای به شکل کودورو

زمینهای به شکل کودورو

و به پشت انسان بسیار شبیه می‌باشند. در زبان ترکی پشت را “کورک (kürek) می‌نامند. همانطور که می‌بینیم این کلمه با کلمات: کورد (kürd)، کوت (küt)، کوده (küde)، کورده (kürde)، کودورو (küdürü) و کوردورو (kürdürü) هم ریشه می‌باشد و همگی یک مفهوم را افاده می‌کنند. همچنین در مواقع کم آبی رودخانه جیغاتی در وسط آن جاهای خشک کوچکی پدیدار می‌شوند و شکلی شبیه به شکل زمین‌های کورد (kürd) یا کودورو (küdürü) دارند و مردم محلی به آن چایلاق (çaylaq) یا کور (kür) می‌گویند. همگی این کلمات از ریشه “کورمک (kürmek)” به معنی “برآمده شدن” مشتق شده‌اند.

Kü+rd ==> محرف kürdü یا kürüd ==> جا یا مکانی که اندکی برآمدگی داشته باشد.

kürdürü rü +kürdü ==> مکانی که برآمده شده (rü=ra پسوند مکان)

 

تاریخ بعد از سکونت

طایفه زاللی بعد از سکونت در جای کنونی در اراضی ساحلی رودخانه جیغاتی شروع به زراعت کردند. جو، گندم و یونجه محصولات عمده آنها بودند. بعدها باغات بزرگ و انبوهی از سنجد ایجاد کردند و تا حدی باغ انگور نیز رایج شده بود. هنوز هم زمین‌های زیادی هستند که آنها را با اینکه درخت سنجد ندارند ولی “ایگده‌لیک (iydelik) می‌نامند. در طول زمان در این روستا شبکه خاصی از انهار جهت آبیاری آسان باغات و مزارع شکل گرفته است که قدمت این نهرها گاها به چند صد سال هم می‌رسد.
مشغول شدن به زراعت و دامپروری فرصت مناسبی برای سکونت دائم این طایفه به وجود آورد و مردم به تدریج شدوع به احداث خانه‌های خشت و گلی نمودند. در حال حاضر در زمین‌هایی موسوم به ” کوردورو (kürdürü)” بقایای این خانه‌ها به چشم می‌خورد. کسانی که امروزه در این محدوده کار زراعت را انجام می‌دهند با سفالهای شکسته و تنورهای زیادی روبرو می‌شوند. محدوده این منطقه حداقل به 40 هکتار می‌رسد. جنس خانه‌ها از خشت خام بوده به مرور زمان با خاک مخلوط شده‌اند. ولی تنورها بدلیل اینکه بر اثر گرما پخته شده‌اند سالم مانده و در زیر زمین قابل مشاهده‌اند. همچنین خاکسترهای این تنورها را در جایی موسوم به “قارا کوللوک (qara küllük)” می‌ریختند و امروزه در آنجا قابل مشاهده‌اند.
توسعه کشاورزی و دامپروری در این روستا به تدریج باعث افزایش جمعیت در این روستا شده و از طرف دیگر قیشلاق گذرانی ایلات متعدد در این منطقه فرصت مناسبی را برای مبادلات و رونق تجارت منطقه‌ای فراهم می‌آورده است. مجموعه این عوامل باعث توسعه و آبادانی نسبی روستا شده بود به طوری که با در نظر گرفتن پراکندگی سفال‌ها و تنورهای به دست آمده، وسعت مسکونی روستا در آن زمان به حدود 40 – 50 هکتار می‌رسید. با در نظر گرقتن اینکه در قدیم خانه‌ها را برای در امان ماندن از حملات حیوانات وحشی و دفاع بهتر در مقابل مهاجمان و راهزنان بسیار متراکم‌تر از روستاهای امروزی بنا می‌کردند، می‌توان تخمین زد که چنین وسعت 40 – 50 هکتاری باید بتواند جمعیت 3500 – 4000 نفری را در خود جای دهد. با این اوصاف اینجا در دوره صفویه یک روستای پرجمعیت و آباد بوده است. تقریبا تا قبل از اواسط دوره قاجاریه وضعیت روستا این چنین بوده است. بیشتر سکنه این روستا باغ سنجد داشتند و سنجد خود را با شتر برای فروش به شهر بناب می‌بردند و از آنجا اقلام مورد نیاز خود را تهیه می‌کردند. هم اکنون یک راه میانبر و خاکی برای رفتن به شهر بناب وجود دارد وبه “دوه‌لر یولو (develer yolu)” به معنی “راه تردد شتران” موسوم می‌باشد. مبدا این راه از این روستا شروع می‌شود و بقعه معروف”تاج‌الدین‌علی” در کنار این راه واقع شده است. در اطراف این راه بعدا روستاهای متعددی که حاصل سکونت ایلات تـُرک بوده اند تشکیل شده است. از جمله: قارا قوزولو ، فوسوندوز (فسندوز)، آغداش، مجید آباد، قارا چیبیق، قیپچاق، حاج مصیب، قارا قیشلاق و …

 

تاریخ روستا بعد از اواسط دوره قاجاریه

عد از این زمان، بروز قحطی شدید، خشکسالی و جنگ و هرج و مرج داخلی و تقارن این وضعیت با تهاجم وحشیانه روسها باعث ویرانی و خالی از سکنه شدن این روستا می‌شود. به طوری که ویرانه‌های این روستا موسوم به “کهنه کند”‌ تا چند سال پیش باقی بود ولی هم اکنون به زمین زراعی تبدیل شده است. در این زمان مردم این روستا به مناطق جنوبی استان آذربایجان شرقی کنونی بخصوص به شهر بناب و اطراف آن مهاجرت یا فرار می‌کنند. هم اکنون آثار این مهاجرت به خوبی در این مناطق قابل مشاهده می‌باشد: از جمله اینکه در شهر بناب کنونی یک محله بزرگی به نام “کورد کندی(kürd kendi)” وجود دارد که اهالی آن تقریبا در محدوده خیابان میاندوآب ساکن می‌باشند. به نظر می رسد که در قدیم در منتها الیه راه “دوه‌لر یولو (develer yolu)” یعنی در ورودی شهر بناب ساکن شده‌اند. امروزه جمعیت این محله در حدود 15000-20000 نفر می‌باشد. همچنین چندین روستا در محدوده شهرستان‌های هشتری، بستان آباد، ملکان و … به اسم “کورد کندی” وجود دارد.

 

زمان شکل گیری بافت کنونی روستا

حدود 2 الی 3 دهه بعد از ویران شدن روستا، ایل حاج علیلو دوباره برای قیشلاق گذرانی به این روستا می‌آیند. شخصی بنام تایماز (تکمز) از طایفه زاللی قبلا با یکی از دختران ایل “حاج علیلو” ازدواج کرده و به همراه این طایفه به کوچ رفته بود. بعد از برگشت از کوچ با ویرانه‌های روستا مواجه شده و بسیار غمگین می‌شود. ولی بعد از مدت کوتاهی در کنار ویرانه‌ها و در موقعیت کنونی این روستا به همراه همسر و فرزندان خود دوباره در اینجا ساکن می‌شود. این شخص سه فرزند پسر بنامهای علی، ملک و شکور و یک فرزند دختر داشت. اهالی کنونی روستای “کوردکندی” از نسل این سه پسر می‌باشند. پسر ارشد “تایماز” یعنی “علی” بعد از فوتش به عنوان “کدخدا” یا “کلانتر” انتخاب می‌شود. دختر تایماز با شخصی بنام “مراد خان” ازدواج می‌کند. مراد خان سردسته ایل “اتوز ایکی (otuz iki)” بود و در همسایگی روستای “کوردکندی” و در مکان روستای “مراد خانلو”ی کنونی جهت قیشلاق گذرانی چادر می‌زدند. بعد از مدتی یکی از پسران مراد خان با دختر شکور ازدواج می‌کند و با ترجیح سکونت و زراعت بر کوچ نشینی در مکان کنونی روستای ” مورادخانلی ” ساکن می‌شود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *